معنی آدم رنگ پریده

لغت نامه دهخدا

رنگ پریده

رنگ پریده. [رَ پ َ دَ / دِ] (ن مف مرکب) آنکه یا آنچه رنگ آن پریده باشد. کسی که رنگ چهره اش از ترس یا خشم یا بیماری پریده باشد. رنگ باخته. رجوع به رنگ پریدن و رنگ باختن و رنگ باخته شود.


پریده

پریده. [پ َ دَ / دِ] (ن مف) پروازکرده. طیران کرده. || تبخیرشده. متصاعدشده. || زائل شده. نابودشده.
- رنگ پریده، رنگ باخته. رنگ رفته. کم رنگ شده.

پریده. [پ ُ دَ / دِ] (ن مف) پرشده. مملو. ممتلی. انباشته.

حل جدول

فرهنگ عمید

رنگ پریده

ویژگی کسی که رنگ چهره‌اش از ترس، بیماری، علت دیگر پریده باشد،
آنچه رنگ طبیعی خود را از دست داده، رنگ‌رفته، کم‌رنگ‌شده،

فرهنگ فارسی هوشیار

رنگ پریده

تغییر رنگ چهره بر اثر ترس یا بیماری

فرهنگ معین

رنگ پریده

(~.پَ دِ) (ص مف.) کمرنگ شده.

فارسی به ایتالیایی

رنگ پریده

sbiadito

pallido

فارسی به عربی

رنگ پریده

بشع، فظیع، وتد


رنگ پریده شدن

وتد

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

آدم رنگ پریده

536

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری